music



مطلع غزلی از سایه:

ای عشق همه بهانه از توست    
من خامُشم این ترانه از توست    

یک قطعه از سایه:

مست از خواب برانگیختمش    
دست در زلف کج آویختمش    
جام آن بوسه که می‌سوخت مرا    
تا لب آوردمش و ریختمش    

مطلع غزلی دیگر از سایه:

مژده بده مژده بده یار پسندید مرا    
سایهٔ او گشتم و او بُرد به خورشید مرا    

شعر نو از سایه:

آفتابا چه خبر؟
این همه راه آمده‌ای
که به این خاک غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه، چرا می‌پرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهی‌ست که او خاموش است
آشنایان زبانش همه رفته‌ند
ارغوان ویران است
هر دومان ویرانیم.

نمونه غزل:

عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند

 

عاشق آن است که دل را حرم یار کند


music

 

  • نخستین نغمه‌ها، ۱۳۲۵
  • سراب، ۱۳۳۰
  • سیاه مشق، فروردین ۱۳۳۲
  • شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
  • زمین، دی ۱۳۳۴
  • چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
  • یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)
  • تا صبح شب یلدا، مهر ۱۳۶۰
  • یادگار خون سرو، بهمن ۱۳۶۰
  • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
  • تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
  • بانگ نی

music

حسین قوامی از افتخارات موسیقی ایران و از هنرمندان خوش آوازه ای است که نام او و قطعه مشهور سرگشته(تو ای پری کجایی)او سالیان زیادیست که مردم ایران آن را زمزمه میکنند.

حال به زندگی نامه وی بپردازیم

حسین قوامی در ۱۷ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران زاده شد.[۱] [۲] او از دوران کودکی به موسیقی علاقه‌مند بودند. حسین‌خان اسماعیل‌زاده، همان کسی که ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، رضا محجوبی، حسین یاحقی و حسین تهرانی را آموزش داده بود در همسایگی وی زندگی می‌کرد. هنگامی که اسماعیل‌زاده صدای حسین قوامی را در سنین ۱۰–۱۲ سالگی شنید از پدر او خواست تا به وی اجازه دهد تا آموزش آوازی او را عهده‌دار شود که با مخالفت پدر محمود قوام مواجه شد.

در آن زمان با دید خوبی به موسیقی نگریسته نمی‌شد و دلیل مخالفت پدر حسین قوامی نیز همین بود. اما از آن جا که حسین قوامی به خوانندگی علاقه داشت و حسین‌خان اسماعیل‌زاده نیز مشوق او بود دل‌سرد نشد. وی به آهستگی با گوش گرفتن آثار خوانندگان آن زمان و تقلید از ایشان به تجربه‌اندوزی پرداخت. با رسیدن به سن بلوغ، به شکل محرمانه نزد عبدالله حجازی آموزش دید. عبدالله حجازی به ردیف‌های آوازی مسلط بود.

در سال ۱۳۲۵ از سوی حسینقلی مستعان، رئیس رادیو به او پیشنهاد کار در رادیو داده شد. حسین قوامی به دلیل شرایط خانوادگی و مخالفت ایشان و نیز محدودیت‌های محل کارش (ارتش) این پیشنهاد را به این شرط قبول کرد که در رادیو به عنوان ناشناس معرفی شود. سرانجام وی با همکاری مجید وفادار، حمید وفادار یا علی تجویدی آغاز به کار نمود. پس از مدت شش ماه روح‌الله خالقی نام مستعار فاخته را برای وی برگزید. این نام تا زمان بازنشستگی از ارتش با او بود و پس از آن توانست با نام اصلی خویش برنامه اجرا کند. او مجموعاً ۲۹ سال از سال ۱۳۲۵ تا سال ۱۳۵۴ در رادیو مشغول به کار بوده‌است. حسین قوامی در سنین ۸۰ سالگی نیز همچنان آواز می‌خواند.


music

فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنا رویی مرا دیوانه کرد
ای مسلمانان به فریادم رسید طفل هندویی مرا دیوانه کرد
میزنم خود را به آتش بی دریغ آتشین خویی مرا دیوانه کرد
از حرم لبیک گویان میروم جذبه ی کویی مرا دیوانه کرد
واقف از میخانه و مسجد نیم چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد
فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
عنبرین مویی مرا دیوانه کرد یاسمن بویی مرا دیوانه کرد
فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد


music

از مهم‌ترین تصانیف ساخته شیدا می‌توان به امشب شب مهتابه (امشب به بر من است آن مایهٔ ناز)، بت چین (ای مه من، ای بت چین، ای صنم)، عشق تو (عشق تو آتش جانا زد بر دل من)، ناوک مژگان (از نوک مژگان می زنی تیرم چند)، کیه کیه در می‌زنه (عقرب زلف کجت با قمر قرینه)، دل شیدا (از غم عشقت دل شیدا شکست)، و ماه غلام (ماه غلام رخ زیبای توست) اشاره کرد.


music
امشب به بر ، من از تو آن مایه ی ناز

یارب تو کلید ،  صبح رو در چاه انداز

ای روشنی صبح به مشرق برگرد

ای ظلمت شب با من غمدیده بساز

امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خواب طبیبم رو می خوام

گوئید فلانی آمده آن یار جانی آمده

مست است و هشیارش کنید خواب است و بیدارش کنید

آمده حالتو احوالتو سفید رویتو سیاه خالتو ببیند برود

امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خواب طبیبم رو می خوام

کی باشد و کی باشد و کی

می ، باشد و می ، باشد و می ، باشد و می

او گه لب می ، بوسد و گه من لب وی

او مست و ز می ، گردد و من مست و ز وی

امشب شب مهتاب حبیبم رو می خوام

حبیبم اگر خواب طبیبم رو می خوام

ماه غلام رخ زیبای توست سرو کمر بسته ی بالای توست  ای عزیزم

مجمع دلهای پریشان جمع ای حبیب ای طبیم

چین سر زلف کلیپای توست ای عزیزم

ای مه انور لعل تو شکر از همه بهتر قند مکرر

 

جانم جانم قند مکرر لب و دندان توست ای عزیزم


music
تو را گم می‌كنم هر روز و پیدا می‌كنم هر ش
ببدین سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌كنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین می‌كند آن گاه
چه آتش‌ها كه در این كوه برپا می‌كنم هر شب
مرا یک شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌كنم هر شب
دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌كنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب
دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌كنم هر شب
 
 

music

ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم شد
آن که روزگاری پناه و یاورم شد
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی وای من اگر نیایی
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی وای من اگر نیایی


music

از آسمانت ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمی نویسد ترانه بی تو♪♪♫♫♪♪♯
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن بازآ ببین که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن بازآ ببین که در ره تو من نفس بریده در گذارم♪♪♫♫♪♪♯
مگر ندانی چو از تو دورم
بی راهه ای خموش و تار بی عبورم
نمی توانم دگر برویم♪♪♫♫♪♪♯
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی کجایی
رهی نمانده تا رهایی♪♪♫♫♪♪♯
باران تویی به خاک من بزن بازآ ببین که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن بازآ ببین که در ره تو من نفس بریده در گذارم

 

♪♪♫♫♪♪♯

 
music

ارغوان شاخه همخون مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از
دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی
رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی
در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان کهکبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشتهباش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده
من


music

آخرین جستجو ها

معرفی کالا فروشگاهی دانلود مجانی desartch سرزمین فیلم ارگانیکو Movie lovers وبلاگی با موضوع خیریه ها خرید و فروش انواع تردمیل باشگاهی نیما رایانه اشعار شاعران معاصر